امروز هم گرفتم خوابیدم.

ولی. 

کلی خط نوشتم.

بعداز ظهری هم رفتم بیرون. 

امید یک حسه و من امروز این احساس رو استشمام کردم.

ولی.

در اوج بی پولی و فشار اقتصادی بعد خرید کادوی روز مادر،

رفتم کلی چیز میز باسه باغمون خریدم.

آخه خیلی بچه هام رو دوست دارم.

بالاخره این ها هم زنده اند و احتیاج به تغذیه و مراقبت دارند.

ولی.

( می ترسم بس که نیستی، نبودنت برایم عادت بشود.)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها